شهريار

(نوبهار آمد و چون عهد بتان توبه شکست$

فصل گل دامن ساقي نتوان داد ز دست$

کاسه و کوزه تقوا که نمودند درست$

ديدم آن کاسه به سنگ آمدو آن کوزه شکست$

باز از طرف چمن ناله بلبل برخاست$

عاشقان بي مي و معشوق نخواهند نشست$

مژدگاني که دگر باره گل از گلبن رست$

بلبل سوخته خرمن ز غم هجران رست$

سرخ گل خنده زد و ابر به کهسار گريست$

لاله بگرفت قدح، بلبل عاشق شد مست$

دلرباتر ز رخت در دمني گل ندميد$)